نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

آیا ما نژاد پرست نیستیم؟

واکنش به حادثه قتل آتنا با قتل ستایش در اذهان عمومی چقدر متفاوت بود...برای آتنا مردم اعتراض کردند...ولی برای ستایش هیچ...

فقط به یه دلیل چون ستایش افغانستانی بود..

طفلک کودک درونم..

کودک درونم همیشه نادیده گرفته شد...الانم قد علم کرده به اعتراض و داره اذیتم می کنه.

دستت مرسی خدا

همین الان گفتند که امروز پروپوزالم بررسی می شه...

دیگه بسه بی قراری..

از امروز باید سعی کنم آروم باشم.

مقاومت کردم

امروز قرار داشتم ولی نرفتم.

ناجی بدونه که قرارهای من شروع شده...


یک عصرونه خوشمزه به افتخار مهمان ویژه

عصر امروز خود درونم رو مهمان کردم به پاس حرص و جوشی که صبح امروز میل کردم...

مهمان هویج بستنی و فست فود خوشمزه...

تک و تنها من و درونم...

سه شنبه روز سیاه...

امروز یه روز سخت...

یه عده روانی در کنار ما زندگی می کنن...

تا الان هم سرم درد می کنه. مطمینم فشار بالا رفته...


خودم باید مراقب خودم باشم

امروز قدم زدن فقط با هدف بهتر شدن حال روحی....

بهتر شدم...

بلوار کشاورز رو دوست دارم

بلوار کشاورز جزو دلپذیرترین قدمگاههام هست...هر وقت حالم بد باشه قدم زدن توی بلوار حالمو بهتر می کنه....

اعصاب ندارم

سلام به همه اونایی که حالشون بده.

اعصاب ندارن

تمام دنیا رو سیاه می بینن.

از همه چی متنفر شدن همچنین از خودشون


ناجی بدونه که واسه دونه دونه این حس ها حتما مسئوله.


نگرانم

نگرانم ...

به کدامین گناه؟؟؟

دکتر: چون اضطرابت زیاده این همه درد رو باید تحمل کنی...

من: گناه من چیه که اضطرابی هستم...

معصومه بانو عروسیت مبارک

معصومه جان..ان شاله خوشبخت بشی...

راهروی شبیه به خیابون

راهروی بیمارستان عین خیابون می مونه..وقتی می خوای رد شی دقیقا باید عین رد شدن از خیابون هستش..اینقدر که عرض راهرو کوچیک و شلوغه..


هوا گرمه..

گرمای هوا از ساعت 7 صبح رو کاملا احساس می شه کرد.


چقدر راست میگه...


تنهایی کافه رفتن را یاد بگیر
تنهایی مهمانی رفتن را
تنهایی سفر رفتن را
تنهایی خرید کردن را
تنهایی خوابیدن را
که اگر تقدیرت سال ها تنها ماندن بود از همه این چیزها جا نمانی

به خاطر خودت میگویم

ساز بزن که انگشتانت به وقت نبودنش چیزی را لمس کند که خوش آهنگ باشد که بتوانی بی شراب و بی یار هم مست شوی

 به خاطر خودت میگویم

خانه ات را با گلدان و شمع و عود و موسیقی سبز و روشن و زنده نگه دار که کاشانه ات آرامشکده ات باشد

به خاطر خودت میگویم

هر روز به آشپزی کردن عادت کن
که آشپزی کردن به خاطر آن بشقاب روبرویت از سرت بپرد
که احترام به جسمت را یاد بگیری

به خاطر خودت میگویم

دوستان زیادی داشته باش که دنیایت را با آدم های زیادی قسمت کنی، که دنیایت تنها به یک نفر ختم نشود

 به خاطر خودت میگویم

ورزش کن ، کتاب بخوان ، بنویس ، موسیقی گوش کن ، برقص
که انرژی نهفته در درونت را به سمت درستی هدایت کنی

به خاطر خودت میگویم

گاهی دستت را بگذار در دست کودک درونت بگذار ببرد تو را هر جا که دلش خواست، که یادت باشد زندگی شوخی به اشتباه جدی گرفته شده ماست

به خاطر خودت میگویم

خودت را ببخش، که حق لذت بردن از زندگی را از خودت نگیری، حق دوباره شروع کردن را

به خاطر خودت میگویم

ساعتی را در روز نیایش کن که نترسی که در هنگام ترسیدن به دست هایی که هرگز دریغ نمیشوند بیاویزی

به خاطر خودت میگویم

خودت را دوست داشته باش که کسی نتواند آنقدر بزرگ شود که وسعت بکر دلت را تصاحب کند
که از آن عبور کند، که تو مالکیت بی قید و شرطت را بی قید و شرط واگذار نکنی

 به خاطر خودت میگویم

خودت را یادت نرود
خودت را یادت نرود
خودت را یادت نرود

که از حالا برای سال های پیری
دچار حسرت برانگیز ترین نوع آلزایمر نشوی.

حس خوب دعا کردن برای دیگران

دعا کردن برای دیگران همیشه برام شیرین بوده و جذاب...اینکه خیر همه کسانی رو دعا کنم که از لحظات اولیه خلقتم در حقم ذره حتی، خوبی کرده اند، بهم انرژی می ده...

و دیروز این آرامش رو بعد از مدتها به دست آوردم..


هندوانه در بسته ای به نام ازدواج

ازدواج مثل هندونه در بسته می مونه یعنی ممکنه چیزی بهتر از آنچه که فکرش رو می کنید باشه یا بدتر...

خدا کنه برای همه بهتر از آنچه که فکر می کنند باشه...و نیز برای جوان منظور..:)

بی نظمی درونی باعث بی نظمی بیرونی میشه

چقدر بهم ریختم...

هنوز نتونستم خودم رو جمع و جور کنم...

هنوز نتونستم از درون مرتب بشم...

کلا بی نظم شدم.

از امشب شروع فصل 2...

به امید خدا...

حس خوب تمام شدن وسایل مصرفی...

وقتی یه سری وسایلم تموم میشن مثل خمیردندون، خوراکی ها، کرم دست و صورت و.... واقعا خوشحال میشم چون که اینقدر سالم موندم که اینها رو تموم کنم.