ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
تقریبا از 28 اسفند تا دیروز یعنی 9 فروردین همش مهمون داشتیم. اصلا یه وضعی بود. مهمونداری بدجور خسته م کرده . اصلا نفهمیدم تعطیلات چطوری گذشت.
این روزا مدام به قرارهایی که با خودم گذاشته بودم فکر می کنم اینکه هیچ کدومشون رو یادم نیست.
دوباره باید بنویسم شون...
امسال عید درست بود مهمون زیاد بود ولی جزو بهترین عید ها بود چون دایی هام همه شون توی عید پیش ما بودند و تقریبا همه دور هم جمع بودیم. امیدوارم این گرمی و صمیمیت نشونه خوبی برای شروع یه سال جدید باشه.
بر عکس شما
نه مسافرتی نه تفریحی نه میهمانی نه میهمانی رفتنی نه میهمانی دادنی
باز هم تنهایی و کار و عصر راه رفتن های بی مقصد بین شکوفه ها
و وبلاگ گردی و سرک توی وبلاگ هایی که مثل خودم غصه دارن
سلام غریبه عزیز
میدونم. یه وقتایی دقیقا همین روزمرگی که شما گفتین برام پیش میاد.
ولی مهم اینه که آرامش و سلامتی داشته باشید.
ممنونم از اینکه به وبلاگم سر زدید. خوشحال میشم باز هم برام پیام بذارید.
موفق باشید و خوش دل