کلا با بحث جشن تولد گرفتن موافق نیستم. علتشم اینه کهممکنه به اطرافیان تحمیل بشه.شاید یکی نخواد کادو بده به هر دلیلی...خب این مدل برنامه ای توش کادو گرفتن زوری باشه هیچ دلچسب نیست....
دیشب اولین شب قدری بود که نتونستم هیچ عمل عبادیی انجام بدم...اینقدر که به خاطر پایان نامه تحت فشارم...
حس خوبی ندارم..امیدوارم هنوز فرصت داشته باشم...
شب های قدر نزدیکه ...
به نظرم اگه به این فکر کنیم که هیچ کس نمیدونه یک سال دیگه چه وضعیتی داره آیا هست یا نه و به این فکر کنه که همه محتاج بخشش خدا هستیم اینجوری راحتتر می تونه همه اونایی رو که ناراحتش کردند رو ببخشه...راحتتر می تونه ازشون بگذره...
اگه همدیگرو ببخشیم قطعا خدا هم همه مون رو خواهد بخشید...
میدونم برای بعضیامون خیلی سخته ولی میشه...چون خودمون به بخشش نیاز داریم....
آویزون شدن جز به درگاه خدا اشتباه محضه....
آویزون شدن مخصوصا توی رابطه عزت نفس رو خراب می کنه...
گاهی یه رابطه حتی وقتی طلاق عاطفی توش اتفاق افتاده باشه با :اول صحبت کردن و دوم زمان دادن می تونه برگرده به حالت اولیه ش چه بسا بهتر و صمیمانه تر....
اگه درگیر رابطه ای ارزشمند هستیم که در حال تخریب شدنه فکر کنم با انجام دو شرط بالا می تونیم دوباره برگردونیمش..
توجه، احساس مسئولیت، احترام و شناخت...
عشق های هوسی فقط تخریب کننده ن..
دیروز چه بی حرف گذشت...
وقتی فقط یک نگاه کافیه برای شروع یه دوستی خوب...
گاهی فقط یک لبخند کافیه برای یه دوستی عمیق...
گاهی تمرکز کردن برای درس خوندن ،نیاز به جای ساکت نداره. مثلا بعضیا تو پاگرد پله ها می شینن درس می خونن. بعضیا وسط پله دقیقا محل رفت و آمد می شینن درس می خونن....
پس تمرکز همیشه به سکوت نیاز نداره....
خواهش کرده بودم که بمونی که نری...ولی قبول نکردی...حالا که داری میری دیگه پشت سرتو نگاه نکن...هر چند بدونی که من دارم از پشت سرت با نگاهم التماست کنم که برگردی....برو و پشت سرتو دیگه نگاه نکن...به رفتن ادامه بده....
اومدن تو هم یک ساله شد....یک سال به همین سرعت گذشت از آمدنی که توش هزار بار رفتن بود...آمدنی که توش هزاران اضطراب بود....آمدنی که طعم تلخ نبودن رو بارها بهم چشوند....
یاد تو هم همیشه در خاطرم هست....تویی که ناجی شدی..
باز هم درد های وحشتناک......... باز هم حال بهم خوردن............باز هم بالا رفتن فشار خون.........این بار ورم و قرمز شدن دورها چشمها...............
باز هم آمپول و سرم..........باز هم.......
خدایا تو داری می بینی چه زجری دارم می کشم ازین درد....
قدر امنیت رو بدونیم. به دور از جناح بازی قدر بدونیم امنیت کشورمون رو....و ازخدا بخوایم که امنیتمون همیشه پایدار بمونه...
قدر بدونیم....خیلیا حسرت امنیت ما رو می خورن....