نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

علامت تعجب

دیروز با مینای فردوس رفتیم کافه کراسه. یه کافه ی شیک که فضای معنوی خاصی داشت. کتابهای خاطرات شهدا و کتابهای نوشته رهبر  گوشه کنار کافه به چشم می خورد. 

آدمایی هم که میومدند اونجا آدمای به ظاهر مثبت بودند.  

برام خیلی جالب بود که یه کافه ای توی تهران وجود داشته باشه که محیط و فضای به ظاهر سالمی داشته باشه به دور هر گونه دود و دم... 

امیدوارم ظاهر آدما مثل با باطنشون فرقی نکنه.  

و نیز امیدوارم به اسم دین و مذهب کارهایی خلاف انسانیت انجام نشه. 

به امید روزی که دل همه انسانها آسمانی بشه...

دنیای بی وفا

وقتی منتظر اس ام اس دوستت هستی که باهم برید خونه و اون بهت اس نمیده تا زمانی که بره و برسه خونه و بگه ببخشید خواب بودم نتونستم جوابتو بدم چه حسی پیدا میکنی؟ 

وقتی دوستت متوجه نباشه که تو نگرانشی چه حسی داره؟ 

فکر کنم بهتره کلا دیدگاهمو نسبت به دوستانم عوض کنم.

ضد حال و حال...

امروز برای اولین بار کمی احساس امنیت کردم. میگین چطوری؟... مثل اینکه بعد از واقعه تلخ سوختن اتوبوس در یک ماه پیش و کشته شدن 44 نفر از مسافرین، پلیس بزرگراه حساسیت بیشتری برای بزرگراه قم تهران پیدا کرده...

صبح توی راه برگشت به تهران ماشین خراب شد و پلیس راهنمایی رانندگی از راه رسید و برای اینکه مسافرین زودتر به مقصد برسند، خودروهای عبوری رو متوقف می کرد و رانندگان رو ملزم به سوار کردن مسافرین و راننده رو وادار به پرداخت کرایه ماشین شون می کرد.... 

هر چند بعضی راننده ها براشون کراهت داشت ولی به خاطر دستور پلیس اعتراضی نمیکردند.. 

خلاصه امروز کمی احساس کردم که مردم بعضی جاها حامی دارند... 

سپاس از زحمات پلیس و راننده هایی که کمکمون کردند...

پای دل

امروز عرفه ست ...

امروز با پای دل برید دعای عرفه ... اون وقت مزه ش تا آخر عمر توی دلتون می مونه...

عرفه عزیز خدا...

فردا روز عرفه ست . ....

روزی که خدا درهای غفرانش رو به روی انسانها باز میکنه... و فرشته ها حس دل انسانها رو به آسمانها می برن.

فردا روزی هست که انسانها با دعای دلشون ، با حس قلبی شون اشرف مخلوق بودن خود رو به نمایش می ذارن...

فردا خدای مهربان منتظر انسانهاست...

خوش به حال اونایی که فردا مهمان عرفه خدا هستند...

من که احتمالا باید سر کار باشم پس :

التماس دعای فراوان...

انرزی مثبت میخوام. کی داره؟


این روزا چقد اعصابم خرده . چقد حالم بده....

نه حوصله درس خوندن دارم نه حوصله تفریح کردن رو دارم.

خسته م ....

دنبال یه مخزن انرزی خیلی زیاد می گردم.

کی ؟ نمیدونم

چی؟ نمیدونم

شاید خدا ....

حس می کنم شدم یه مرده متحرک.

از دوست و رفیق هم هیچ خبری نیست. همه گرفتارن .مثل من. همه توی لاک  تنهایی شون رفتن مثل من...

حال ندارم برم سراغشون ازشون خبر بگیرم.


تنهایی

بعضی وقتا میشه که توی این دنیای خاکی هیچ کسی نیست که به فکرت باشه. نه ....خیلی بدبینانه گفتم...

هیچکسی نیست که بهت بگه که توی فکرته.

یه روزایی میشه که از هیچ اس ام اس یا زنگی خبری نیست. گاهی یه روز و گاهی سه روز...

چقد آدما درگیر زندگیشون شدن... حتی عزیزترین آدمای زندگیت...

یه جایی خوندم که میگن اگه میخوای تغییر کنی از خودت شروع کن. منم اگه دلم میخواد تنها نباشم باید از خودم شروع کنم ولی حتی وقتی اس ام اس میدم هم کسی جوابمو نمیده یا با بی حالی جوابمو میده...

اون موقع ست که می فهمم چقد زندگی ها پیچیده شده... اینکه حتی خودت باید خودتو  به تنهایی از تنهایی در بیاری.

« تنهایی » واژه ای که همیشه هست و همیشه احساس می شه و همه درکش می کنن..


همه مامانا فرشته اند

امروز برای دیدن مادر رئیسم رفتم بخش آی سی یو

مریض یه خانم پیر با چهره ای آروم و خوشبختانه هوشیار بود.

همین طور که توی چهره مهربونش خیره شده بودم دستشو بالا آورد و خواست که دستشو بگیرم...مریضی که نمیتونه حرف بزنه ولی به خوبی حس میکنه ...

حس خیلی خوب ولی غریبی داشتم..

الهی هیچ کسی مریضی مادرشو نبینه

الهی همه مامانا همیشه خوب باشند...

الهی آمین

دعای دوست


وقتی یه دوست بهت میگه برات دعا می کنم .... یه حس آرامش و امنیتی میاد سراغت که نگو....


کارش که گیر افتاد یادم می افته


وقتی آدمها فقط به هنگام نیاز به یاد شما می افتند ناراحت نشوید به خود ببالید که مانند یک شمع به هنگام تاریکی به ذهن آنها خطور می کنید...

خدای من

و خداوند تنها روزنه امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود.. تنها کسی که با دهان بسته می توان با او حرف زد.. با پای شکسته می توان سراغش رفت ... تنها خریداری که شکسته ها را برمی دارد ... تنها کسی که وقتی همه رفتند می ماند .. وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید....