نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

بالاخره...

بابا امروز بالاخره یه ذره اشتهاش باز شد

ربیع امد

ماه صفر با تمام سنگینی و دلهره خاش تموم شد....

ولی آدم همیشه باید آماده باشه....


جهالت بی انتهاست

یعنی هر روز بیشتر از قبل متوجه میشم قشر محترم.....چقدررررر احمق تشریف دارند.....

پدر !شما کرونا گرفتی ...گناه بقیه چیه....

چقدر واقعا ....

متاسفم برات ....

هنوز هم عبرت نگرفتی

من و این روزهای من

سه هفته تقریبا سخت....

ده روز همراه با سردرد و سرماخوردگی و شاید کرونا

سیزده روز همراه با بیماری پدر و نهایت مثبت شدن کرونا ....

دیروز و دیشب پر استرس و پر فکر و پر عمل....

امروز آرام ولی فکر مشغول ....در مورد خطر ابتلای مادر....

امروز آرام و احوالپرسی های دوستان....

امروز و آرام...

امشب و سومین شب دیر خوابیدن...

سلام

به تو از دور سلام....

عشق نعمت است

عشق...

نبض زندگی...

با سکته قلبی خواهم رفت

حس می کنم  روزی از سکته قلبی خواهم مرد....

قلب عزیزم منو ببخش که نمیتونم تپش هات رو کنترل کنم

قرنطینه روحی حتی

بهترین کار در قبال انرژی منفی مادر و پدر، قرنطینه ست

نامه

سلام امیدوارم خوب باشید.منم بد نیستم.
الان که دارم براتون حرف میزنم تقریبا سه هفته از سرماخوردگیم میگذره و دو روزه دوباره حالم بد شده...
ده روزی هست که خشم شدیدی پیدا کردم از خانواده...
اینا رو فقط به شما میگم چون گفتنش زشته
ریاضت اقتصادی روز به روز داره بیشتر میشه. ماکارونی شده بهترین غذای ما...دو ماه یه بار ابگوشت میخوریم اونم در صورتی که برادر بزرگ با زن و بچه ش بیان وگرنه خیر.
میوه نیست اگر هم باشه جرات نداریم بخوریم اینقدر که میگنده....
قوت غالب ما شده سیب زمینی به شکل مختلف:کوکو، آب پز، سرخ کرده و نه بیشتر
بیست میلیون قرض گرفتند که برادر سوم بره سر زندگیش ولی سرمایه ش کرد واسه کار...
برادر دوم یک جوان ۳۸ساله که بیکار بیکار تو خونه ست و یه پرخاشگر و شخص خطرناک برای من و سمیه.(که به من تعرض جنسی کرده بود قبلا),
مامان کل امور زندگی رو تعطیل کرده و فقط چسبیده به بانکداری خونه و ذخیره پول و تبدیل به طلا اونم در شرایط گرانی طلا....

من دو ماهه پریودم طولانی میشه ....برگشت سینوزیت و سرماخوردگی  سه بار در ماه...
خرید یواشکی خرما برای خودم و سمیه....
ولی میوه رو چه کنیم...غذا رو چه کنیم..
کسی جرات نداره خارج از برنامه چیزی بخوره چون هر روز داره چک میشه
شیر فقط برای فرد اول خانواده ست
پول پنیر و کره ندارن ولی پول اسنپ پسر بزرگه رو دارن که هر جمعه با زن و بچه ش میاد ناهار و شام میمونه و میخوره و می‌ره و ما عین کلفت جلو اونا باید خم و راست شیم.....
و حالا از شش نفر، چهار نفر بیمار شدیم که من بدترم چون دل درد شدید داشتم.
و امشب سمیه تنها با خوردن یک عدد سیب سرخ حالش خیلی بهتر شد....
و من با تمام وجودم ازین وضع خسته شدم....
سمیه شده مامان خونه بشور بپز و من کارمند خونه...
مامان بخور بخواب برو گردش دوباره برگرد بخواب

خیر نمی بینی ها.....

چقدر از مقامتون منو میترسونید....

این یعنی سو استفاده 

آیا اون دنیایی هم وجوداره؟

جهنمی به اسم خونه

مهم نیست.

خیری تو این رابطه فرزند و پدر مادری وجود نداره

....

نذارید پدر و مادر وحشی بشم

بازهم امشب پدر پدرانه برخورد کرد

برای بار nام 

جا من دیگه توی خونه نیست