نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

بلندترین روز سال چرا گرامی داشته نمیشه؟

فردا بلندترین روز سال...مبارک..

خوابگاه چمران بهشت زندگی دانشجویی من...

خوابگاه مون رو فوق العاده دوست  دارم..احتمالا این روزها اخرین روزهای موندن در ین خوابگاه باشه.


خداحافظ بهار96

اخرین روز فصل بهار هم از راه رسید...این سه ماه تقریبا همش به مشغله کاری و درسی گذشت..



ناجی

قدر جوانیت را بدان و به خاطر مسائل کوچک غمگین نباش. وجودت مثل گلستانی است که چند روزی سبز و با طراوت است و بعد خزان زندگی آن را از بین می برد. اگر می خواهی عمری دراز داشته باشی به مستمندان کمک کن. ناجی تو کسی غیر از خدا نیست و اوست که زینت دهنده ی دلهاست.

مهمونی مهمان نوازترین میزبان

میزبانی مهربان که همواره مهمان نوازه یه برنامه ترتیب داد که توی یه سالن خیلی خیلی خیلی بزرگ از همه آدما دعوت کردند که توی مهمونیش شرکت کنند...دروهم به روی همه باز گذاشت.جلوی درورودی تابلو زد ورو.د برای عموم آزاد است...سفره ای که پهن کرد سفره خیلی رنگارنگی بود از همه نوع نعمتی توش پیدا می شد.. یه شب هایی رو شام خاص می داد...خیلی خاص پذیرایی می کرد..و همه خدمه هاش رو به کار می گرفت که تا میتونن ازین سفره پر و پیمون به همه یه چیزی برسونن..

یه شب هایی رو رفت پای دونه دونه دل مهموناش نشست و به حرفهاشون خوب گوش داد...

ازین مهمونی فقط 5 روز باقی مونده...

گاهی سخت ترین روزها بهترین روزهای درخشندگی مون میشه..

یک ماه اخیر که بخاطر نوشتن پروپوزال جزو سخت ترین روزهای تحصیلی من بود، گویا بالاترین روحیه رو داشتم به گفته اطرافیان...باوجود تمام کم خوابی ها  و استرس های فراوان ....

برای خودم جالبه...

بازخوردهای مثبت به هم اتاقیها

دورهمی بچه های اتاقمون امشب...شاید اخرین فرصت بود برای صحبتهای دوستانه و تشکر ازهم بخاطر درک هم در ین مدت یک سال تحصیلی.......

چقدر حس خوبی داشتیم همه مون...

چقد خوبه که از هم تشکر می کنیم و دقیقا شرح میدیم که به چه دلیل تشکر می کنیم.


خداخافظی همیشه تلخه

دلم برات تنگ میشه ولی باید رهات کنم.

شب قدر شاهد این دلتنگی ها بود..

خدا به همرات واسه همیشه..ناجی

بی سوادی عقیدتی

به اسم شیعه وقتی حرف از امام علی (ع) میاد وسط هیچی برای گفتن ندارم.من از بزرگواری و عظمت ایشون حتی اطلاعاتی ندارم...

خداحافظ عاطفه ممنوعه ...

دیشب به صاحب شب قدر قول دادم که دیگه آدمهایی رو که نباید داشته باشم رو رها کنم...عاطفه های ممنوعه رو رها کردم...همون دیشب...

بالاخره بغضم ترکید

دیشب اولین جایی که دلم شکست توی خیابونی بود که یه عالم خاطره برام داشت...آدمایی که اومده بودن چقدر شبیه خاطرات من بودند....

خداحافظ لیله القدر

دیشب اولین و اخرین شب قدر زندگی 96 من بود....اینکه قرار ه با این یه شب چه پیش بیاد نمیدونم.اینکه ایا فرصت تجربه شب قدر دیگری رو خواهم داشت یا نه بازم نمیدونم...


پروپوزال تمام شد

بالاخره فشار مضاعف برداشته شد و فعلا یه نفس راحت می کشم...توی این یه ماه استرس شدید با کار فراوان زندگیمو تحت تاثیر قرار داده بود. خوشحالم که فعلا راحت شدم.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

از رحمت شب قدر من جا موندم...

فقط امیدم به رحمت بی نهایت الهی هست...به مهربانترین

بالاخره تموم شد..نوشتن پروپوزال

نوشتن پرپوزال امروز تموم شد.اگه دوشنبه توی گروه مطرح شد و تایید شد که عالی میشه اگه نه بایدخودمو آماده اخراج شدن کنم...

فرصت شب قدر رو فقط بخاطر همین قضیه از دست دادم....

خدا کمکم کنه...

دو شب قدر باز هم بی قدر گذشت...

دو شب قدر گذشت و من جا ماندم...

نمیدونم امسال چرا اینطوری شد...شاید کسی ازم ناراضیه شاید گناهی کردم که هنوز بخشیده نشدم...نمیدونم....

ولی خدا میدونه چقدر تحت فشار به خاطر پایان نامه...

تنها امیدم اینه که رحمت خداوند بی نهایته...بیشتر از خودم به خدا مطمینم....

پایان نامه و هزار نق و غر

حالم داره بهم می خوره..پایان نامه دیگه بدجور اذیتم می کنه..اه.خسته شدم

دل چون آیینه

این روزا اگه دلت صاف باشه

دهنتم صافه...

"برگرفته از سایت کلوب دات کام"