خدایا به من چه یا خودت همه چی رو درست کن یا راحتم کن
با دلی نه چندان خوش رفتم و خودم برای خودم کیک تولد خریدم و ازش عکس انداختم.
خودم برای خودم....
بقیه اعضای خانواده هم انگار نه انگار...
فردا ۱۱دی ماه تولدمه...
خدایا شکرت که اومدم به این دنیا...به این دنیایی که تا اینجا قدم به قدمش یه تولد بود برام.... اینقد که سخت گرفت دنیا
وقتی خواهرم نسبت به بیکار شدن من ، احساس نگرانی و نا امنی میکنه یعنی اینکه از پول تو جیبی هایی که بهش میدادم راضی بوده...
و خدایی که به شدت کافیست....
فردا اولین روز بیکاری.....
آه مظلوم خواهد گرفت....
زمانی که فایل رو داری آماده تحویل دادن می کنی، دونه دونه فایلهات خاطرات 5 سال زحمت رو برات زنده می کنه....
5 سال کار که با حقوقش تونستی مخارج لیسانس و فوق لیسانست رو در بیاری...
5 سال زحمت صادقانه
5 سال عمر گذاشتن...
و حالا تحویل دادن...
در سخت ترین لحظات هیچ کسی رو ندارم که باهاش حرف بزنم.
امیدوارم هرگز نیای و برنگردی
وگرنه میدونم چی بهت بگم که خودت بزاری بری....
تا الان که حرف نزدی بقیش هم ساکت باش و هیچی نگو
خوشحالم که رئیسم تمام تلاشش رو برای نگهداشتن من کرد این یعنی من به عنوان یک کارمند و یک انسان برای سیستم واقعا مفید بودم و شایسته...
شایستگی دارم ولی اجازه ماندن نمیدن. فدا سرم
همه چی به مو رسیده....
وضعیتم به مو بنده و بس...
خدایا کمکم کن.
میدونم که تنهام نمیذاری
تا الان هم منتظر بودم که یادداشتی بذاری...
سعی کن دیگه پیام ندی.
و سکوت کنی درست مثل الان..
اخرین کاری که می کنم رفتن به سمنانه...
با من حرف بزن...
به شدت بهت نیاز دارم.
به شدت دلم میخواد توی این شرایط سخت تو آرامم کنی.
با من حرف بزن...
خواهش می کنم.
هر چی فکر می کنم فقط یه جمله به ذهنم می رسه که
فقط خدا رو دارم. همون خدا که تا اینجا منو رسوند بقیه ش رو هم درست خواهد کرد....
خدایا کمکم کن....