همه درها رو میزنم همه راهها رو امتحان میکنم تا بالاخره یه در باز شه...
فقط خدایا تو اون بند خیر و مصحلت رو برام اعمال کن...
خدایا من به تو ایمان دارم که منو می بینی....
من نمیدونم چی میشه ولی خدایا من نمیخوام به اون خونه برگردم....
توی این 5 سال آدمها عوض شدن، پست ها تغییر کرد، روزگار عوض شد ولی تو که عوض نمیشی مگه نه؟ خدایا تو تغییر نمی کنی..تو همون خدای پنج سال پیشی...مگه نه
؟
پس کمکم کن یه کار خوب پیدا کنم و یه زندگی خوب بسازم...به لطف تو..به قدرت تو....
اینقد هوا خوبه که انگار یه بخشی از هوای بهشت داره میاد....
خدایا ازت ممنونم..
خدایا به خاطر همه چی شکرت
ولی بخاطر هوا و بارون اردیبهشت یه جور دیگه شکرت...
خدایا تو رحیم تر از نیازهای مایی...
امروز دوم اردیبهشت تقریبا همه وقتم رو برای spssگذاشتم..
خوب بود
شکرخدا....
من می خوام برم شیراز...
کسی می دونه اونجا هتل به دختر تنها میدن یا نه؟
من حتما باید شیراز برم...
هوای اردیبهشت هوای لذت بخشیه....استفاده کنیم..
خوشبحال اونایی که شیرازند یا می تونن برن شیراز....
امروز رفتم دیدن مدیر سابقم...
دکتر شاهی...
بیشتر از همیشه دلم براش تنگ شده بود و فکر می کنم خوشحال شد از دیدنم...
کلی ازش تشکر کردم و بهش گفتم که زندگی تحصیلیم رو مدیون ایشون هستم....
گاهی بعضی ابراز علاقه ها بیشتر بوی توهین میده تا بوی عشق...
بالاخره اولین کتاب سال جدید تموم شد....