ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
شب قدر ، منو یاد اولین شب قدر دوران دانشجوییم میندازه ...نمیدونم چرا اون تجربه رو هرگز فراموش نمی کنم:
خوابگاهمون نزدیک خوابگاه علوم پزشکی بود و شب های قدر میرفتم اونجا....
مسجد خوابگاه لابلای یه فضای سبز پرپشت قرار گرفته بود و جای دنجی بود....من اولین دعای جوشن کبیر با سوز رو اونجا شنیدم و بسیار پرسوز و بسیار پرسوز.... هرگز فراموش نخواهم کرد که یه عده از دانشجویان علوم پزشکی روی سجاده ساعتها به سجده بودند و بدون هیییچ ریاکاری توی حال خودشون.....نمیدونم ....من همچین تصویری رو هرگز توی شهر و اطرافیان خودم ندیده بودم....عجیب حال خشوع داشتند...
و من اولین جوشن کبیر عاشقانه رو اونجا شنیدم....
اگر بهم اجازه بدن قبل از مرگ چند تا جا رو بازدید کنم ، یکیش شب قدر اونجاست.....