ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
نوه دوم پدر و مادرم، هلما، هست.دختر یک و نیم ساله که به جای راه رفتن میدوه .ایشون اصلا چهار دست و پا راه رفتن رو تجربه نکرد و از مرحله نشستن بلافاصله به ایستادن وارد شد اونم روی یه پا...قد کوتاه و پاهای خیلی کوچولو...دقیق وروجک... فقط یک سری هجا و صدا و حرف میگه و به خوبی جمله سوالیش رو بیان می کنه ولی هیچکس متوجه حرفش نمیشه...یعنی جمله میگه بدون حتی یه کلمه قابل فهم...
بیشتر از همه هم با پدربزرگش حرف میزنه.خیلی خیلی باهاش جوره....
گاهی دلم می سوزه براش....