نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

نقطه ... ته خط

حضور هیچ کس در زندگی اتفاقی نیست... حکمتی دارد...

خدایا از اونور... زیاد برام جور کن..

گاهی....

گاهی خسته میشم از یکنواختی کارم...

از گوش دادن  به غر و نق بیمار و همراهش...

البته 

خسته میشم از تحقیر خانواده....

از نگاه صرفا اقتصادی عزیزانم به کارم....

ازینکه ذره ای برام ارزش قائل نیستند...

ولی...

ولی وقتی یه بیمار در انتهای تماس، بهم میگه تماسم چقدر خوشحالش کرد و لحن کلامم چقدر بهش آرامش داد و  چقدر حالشو خوب کرد...کلی برای برام دعای خیر می کنه، برای خوشبختیم، برای عاقبت بخیریم....از ته دلش دعا می کنه، .....

من اینور تلفن با زور جلوی هق هق مو می گیرم و با بغض نصفه ازش تشکر می کنم....

و همین برام کافیه...

اونور بهم میگه کارت آخرتت رو می سازه...قدر خودتو بدون...فکر کن چرا برای این کار قرار داده شدی...

اینور از وجودم متنفرند و به پولم چشم دارند....میگن تلفن زدن هم شد کار؟؟؟؟؟؟

اونور برام دعا می کنن 

اینور نفرین...

اونور اشک شوقمو در میاره..

اینور اشک غمم رو....

خدایا اگه اونورو نداشتم حتما طاقت نمی آوردم....

شکرت که برام نشونه فرستادی صبر داشته باشم....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد