ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
امروز عروسی دعوت بودیم...میزبان و اکثر مهمونا کسایی بودند که مامانم با همه شون دعوا کرده بود....
ولی مامانم با کمال میل آماده شد و رفت ...
ولی من و خواهرم نرفتیم...چون میدونیم اونجا دوباره مامان با یه نفر دچار چالش میشه....
به اضطراب و شرمندگیش اصلا نمی ارزه....
دلم برای خودم میسوزه ولی خوشحالم برای حفظ آرامش خودم همچین کاری کردم...