امروز خیلی سرد بود. اینقدر که آدم از سرما نه تنها یخ می زد بلکه می سوخت...
بعد از یه روز سرد زمستانی، پختن خوراک بادمجون با سیب زمینی سرخ کرده همراه با دم کردن چای زنجبیل ، به به چه مزه ای میده...حالا با خیال راحت بشین کنار بخاری و بنوش و میل کن...
نوش جان خودم....
خدایا همه کسایی که منو میدونن ازم میپرسند:بعد از دفاع بعد از تحویل خوابگاه چیکار میخوای بکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و من فقط میگم :نمیدونم...
چون واقعا هم نمیدونم...
خدایا تو جواب این سوالو بده.....
خدایا فقط تو هستی که هیچ وقت هیچ لحظه ای فراموشم نی کنی...
دیگران بالاخره روزی و لحظه ای فراموشم می کنند..ذهنشون درگیر خودشون و مشغله هاشون میشه ولی تو هیچ وقت فراموشم نمی کنی...
ممنونم ازت
هرگز فراموش نخواهم کرد لحظه ای که میخواستم از مریض خداحافظی کنم و دعای سلامتی براش می کردم...به حدی متاثر می شد که اشک از چشماش جاری می شد...و احساس می کردم آروزم چقدر به دلش نشسته...
الان که فکرشو می کنم چقدر بیمارستان و کار توی اون بیمارستان برام برکت داشت...همه ش برام برکت شد...برکت معنوی و برکت مالی....
خدایا ازت ممنونم
مرد میانسالی که از قطع پاهاش می ترسید و نا امید بود و اجازه معاینه به پزشکان نمیداد...و به شدت گریه می کرد...
و من باهاش حرف زدم که : امیدت به خدا باشه همه چی رو به خدا بسپار ....
و در عین ناباوری دو بار اتاق عمل رفت ولی وضعیت پاش اینقدر بد نبود که بخوان عمل کنند....فقط عفونت ها از بین بردند....
در اخر به من می گفت : فرشته ای هستی که از سمت خدا اومدی تا منو نجات بده....
برای همه عمر دعات می کنم و دلم می خواد باهات باشم...
امشب یاد خاطرات بیمارستان افتادم.
یاد خاطرات مریض هامون
یاد دعاهای خیرشون....
من مریض ها رو دوست دارم..اگرچه که از دیدنشون زجر می کشم ولی حس همراهی باهاشون برام شیرینه.
خدایا بابت تمام اون لحظات ازت ممنونم.
خدایا شکرت که فراموشمون نکردی
برف نشونه لطف خداست...
خدایا شکرت..
فقط اینکه به داد کرمانشاه و کرمان برس..
وقتی زندگیمو مرور می کنم. جای جای زندگیم مخصوصا جاهایی که باعث تغییر در مسیر زندگیم شده ردپای خدا رو می بینم.
همون خدایی که اون موقعها به طور معجزه آسایی شرایط رو برام فراهم کرد همون خدا الان هم هست...
پس باید بهش اعتماد کنم.. و همه چی رو به خودش بسپرم
سردشت رو به یاد میارم و سکوت می کنم...
برام حمد بخون که همه چی درست شه...
به حمد خوندنت شدیدا احتیاج دارم
خدا داره همه امیدها رو ازم می گیره تا فقط خودش بمونه و خودش
خدایا من همه تلاشمو کردم دیگه زورم نمی رسه....
تمام جاهایی که برای کار منو میخواستند جوابم کردند...
مطمینم یه قدرت ماورایی دل منو آروم کرد.زخم دل من سرد شد...همون شبی که بهم گفتند گواهی نمیدند...همون شبی که با تمام وجودم گریه کردم و احساس شکستن کردم...همون شب اتفاق افتاد نگاه خاص خدای عزیزم رو حس کردم که اروم شدم و نشستم سر پایان نامه....
چقدر دلم میخواد برم شمال...
هوای بارونی تو جاده های سرسبز اونجا ریه جسم و روح رو سرحال می کنه...
اگه پسر بودم می تونستم برم.
اگه نمی ترسیدم همین امشب می رفتم.
اگه ...
امشب برای دومین بار در 24 ساعت برای دوستم حمله میگرنی پیش اومد...
حمله میگرنی وحشتناکه...
خدا همه بیماران رو شفا بده
مخاطب خاص استیکر گل یعنی چی؟
یعنی خداحافظ؟
یعنی سلام؟
یعنی فعلا باشی تا ببینی چی میشه؟
یعنی...
پیشنهاد کاری در یک ساختمان انتشاراتی...وقتی جز خودت و یک مرد هیچ کس نیست طبیعیه که داخل اون واحد نباید موند....این توهین به طرف هست مگه؟؟؟
خدایا دکتر شاهی رو حفظ کن و بهترین خیرها رو بهش عطا کن....هر روز یادم میاد که چه لطفی درین ۵سال بهم داشته.....خدا نگهدارت باشه هر جایی که هستی..
خدایا فقط تویی که هیچ لحظه ای فراموشم نمی کنی...فقط تویی که ازم غافل نمیشی حتی برای لحظه ای....خدایا کمکم کن...
نترس....نفس عمیق بکش....احساس نا امنی نداشته باش....هر کسی که رهات کنه قطعا خدا هیچ وقت رهات نمی کنه...آروم باش ...نفس عمیق بکش....
خدایا نذار زیر بار ظلم دیگران له بشیم....